و پیغامبر علیه السلام آن روز بشارت به مدینه
فرستاد و مردم را گرد کرد هم آنجا به لشکر گاه و از ایشان مشورت خواست از بهر
غنیمت. گفتا: چه گویید و چه صواب بینید این خواسته را و این اسیران را. عمربن
الخطاب برپای خواست و گفت: یا رسول الله! من آن بینم که این اسیران را همه بکشی و
هر کسی را بفرمایی تا اسیر خویش را بکشد. علی را بگوی تا عقیل را بکشد و حمزه را
بگوی تا عباس را بکشد تا خدای تعالی داند که این مشرکان را در دل ما هیچ مهر و محبت نیست و هر کسی کس خویش را
به دست خویش بکشد تا کسی بیگانه او را نکشد که عداوت خیزد؛ و این خواسته همه به
زیر زمین اندر کنند.
پس از آن اسیران که آنجا نشسته بودند یکی عباس
بود مر عمر را گفت: یا عمر قطعت الرحم قطع الله رحمک. رحم ببریدی یا عمر خدای
تعالی رحم ترا ببراد. و پیغامبر را علیه السلام آن تدبیر عمر ناخوش آمد. دیگر باره
گفت مشورت کنید تا چه ببینید؟ عبدالله بن رواحه مردی بود از مبارزان انصار، گفت:
یا رسول الله! من آن بینم که یکی وادی بنگری و پر از هیزم کنی و آتش اندر افگنی و
این غنمیت را بسوزی، و این اسیران را بدان آتش اندازی تا بسوزند. عباس دیگر باره
همان سخن گفت که عمر را گفته بود؛ و باز پیغامبر را آن تدبیر ناخوش آمد، گفت: چه
تدبیر کنید؟ ابوبکر گفت: یا رسول الله! این همه عمّان و عم زادگان و خویشاوندان
تواند و از آن ما اند، و ما را خدای عزو جل بر ایشان ظفر داد. اکنون ما را برایشان
رحم باید کردن وایشان را به خواسته بازباید فروختن، که ایشان مهتران اند و
توانگران و خواسته دارند، هر کسی تن خویش باز خرند تا ایشان آزاد شوند، و مسلمانان
را از آن قوت بود و مؤنت. پیغامبر را علیه السلام این تدبیر خوش آمد و تبسم کرد و
گفت: یا ابابکر! مثل عمر چنان است که جبریل علیه السلام. هر کجا عقوبت و بلا بود
از خدای تعالی حق تعالی او را فرستد، چنانکه قوم لوط و قوم فرعون، و مثل تو از
فریشتگان چون میکایل است که هر کجا خدای تعالی رحمت خواهد، او را فرستد. باران او
آورد، و رحمت بر قوم یونس او آورد و عذاب بگردانید و یونس را از شکم ماهی بیرون
آورد. و مثل تو از پیغامبر چنان است که ابراهیم علیه السلام که از رحمت بر خلق
گفتا: فمن تبعنی فانه منی و من عصانی فانک غفور رحیم. و مثل عیسی علیه السلام که
گفت: ان تعذّبهم فانهم عبادک و ان تغفرلهم فانک انت العزیز الحکیم. و مثل عمر از
پیغامبران چنان است که نوح علیه السلام که گفت: ربّ لاتذر علی الارض من الکافرین
دیارا، و چون موسی که گفت: ربنا اطمس علی اموالهم و اشدد علی قلوبهم فلایومن حتی
یروا العذاب الالیم.
پس پیغامبر علیه السلام گفت: هر دو نیک گفتید.
اکنون صبر کنیم تا خدای تعالی چه فرماید. پس خدای تعالی هم در آن مجلس آیت فرستاد.
قوله تعالی، و کان لنبی ان یکون له اسری حتی تثخن فی الارض تریدن عرض الدنیا. و به
شریعت پیشینگان اندر ایدون بود که غنیمت را به آتش بسوختندی یا اندر زمین پنهان
کردندی چنانکه هیچ کس ندانستی و دست بدان نرسیدی، و اسیران را بکشتندی و به زیر
زمین اندر کردندی آن همه پیغامبران پیشین چونکه شما طمع کردید اندر آن. قوله
تعالی، تریدون عرض الدنیا و الله یرید الاخره. خدای تعالی ثواب آن جهان شما را
دهد، شما این جهان خواهید. قوله تعالی: لولا کتاب من الله سبق لمسّکم فیما اخذتم
عذاب عظیم. اگر نه آن بودی که قضای خدای عز و جل رفتستی و بنشسته استی که این
غنیمت به دین اسلام حلال کند، شما را عذاب فرستادمی بزرگ بدانکه آهنگ دنیا کردید و
طمع خواسته کردید. پس پیغامبر علیه السلام چون این آیت برخواند گفت: اگر شما را
عذاب آمدی، از شما جز عمر نرستی. پس خداوند سبحانه و تعالی دیگر آیت فرستاد قوله
تعالی، فکلوا مما غنمتم حلالا طیبا. پس خدای تعالی ایشان را غنیمت حلال کرد، و حکم
ابوبکر را رضی الله عنه بپسندید و بر آن حکم او شریعت برآن نهاد.
تاریخنامه طبری
نشرالبرز تصحیح محمد روشن
چاپ سوم 1373
صفحات 136-138